همیار آنلاین- 5 برادر با 30 کارمند خوشذوق در بروجرد اینروزها مشغول آخرین ریزهکاریها هستند
تا فیلم کارتونی تمام ایرانیشان را روی پرده نقرهای بفرستند. هدف
جدیدترین پروژه برادران دالوند که هشت سال برایش برنامهریزی شده، زنده
کردن شاهنامه و قهرمانان اسطورهای ایران است و نتیجهاش تا آبانماه
رونمایی میشود.فیلم «رستم و سهراب» قرار است داستانی کهن را در منظرهای
قدیمی اما به گفته دستاندرکارانش، شیک و زیبا روایت کند. برای رسیدن به
این هدف، در طراحی لوکیشنهای فیلم از معماری تخت جمشید و ارگ بم الهام
گرفته شده است.
ساخت سریالها و فیلمهای دیگری هم با همین درون مایه در دستور کار
برادران دالوند هست تا ریشه پیوند بچهها و خانوادههایشان با شاهنامه و
داستانهای اسطورهای قطع نشود. فعلا اگر دلتان خواست قد و بالای رستم،
سهراب را بسنجید یا چهره افراسیاب، شاه سمنگان و تهمینه را بشناسید، سری
به نوشتافزارفروشیهای شهرتان بزنید، جاهایی که مداد، نوشتافزار،
کولهپشتی و... با الهام از این انیمیشن ساخته شدهاند و از همه بهتر
اینکه، همگی ساخت ایران هستند.
مشکل از ماست
در این
سالها کمتر فیلمسازی به سراغ اسطورههای ایرانی رفته و از داستانهای
شاهنامهای فیلم و کارتون چندانی در دست نیست. حتی فیلمسازان پایتخت نشین
هم ترجیح میدهند برای ساخت چنین سوژههایی هزینه نکنند اما برادران دالوند
نه در تهران، که کارشان را در شهرستان بروجرد آغاز کردهاند. از داریوش
دالوند، تهیهکننده «رستم و سهراب» پرسیدم، چرا به سراغ رستم و سهراب و
سوژههای شاهنامهای رفتهاید؟ او در پاسخ به این سوال، پرسشی دیگر را مطرح
کرد: «به جای اینکه پرسیده شود، چرا ما به شاهنامه پرداختهایم بهتر است
بپرسید چرا در همه این سالها اثری از سوژههای شاهنامهای در سینما نبوده
است. پرداختن به شاهنامه از نظر من دلیل نمیخواهد چون این کتاب، هویت،
سند ملی و نشانگر ایمان ماست.» او دنباله حرفش را اینطور پی گرفت: «من
بارها گفتهام که اگر کمکاری شده، به خاطر بیتوجهی مقامات مسوول نبوده
است. چنان که شما با یک جستوجوی ساده اینترنتی میتوانید کتابهایی را
در رابطه با شان شاهنامه و حکیم فردوسی به قلم مقام معظم رهبری ببینید.
مشکل از ما هنرمندانی است که دغدغه شاهنامه را نداشتهایم.»
اسپایدرمن نباید قهرمان ما باشد
چه
انگیزهای این پنج برادر را به ساخت فیلمی با موضوع رستم و سهراب ترغیب
کرد؟ این پرسش، داریوش دالوند را میبرد به روزگار کودکی خودش تا خاطره
آن روزها را با دلبستگیهای امروز فرزند خودش پیوند بزند. او میگوید: «در
زمان کودکیام در بروجرد، کتاب زیاد میخواندم. شاهنامه و داستانهای
اسطورهای، خوراک همیشهام بودند. اگر اشعار شاهنامه را نمیفهمیدم، سراغ
نمونههای سادهشده شاهنامه میرفتم که آن زمان بیشتر در دسترس بودند.»
روزگار میگذرد و داریوش دالوند پدر میشود، پدر یک کودک 7 ساله که
میخواهد اتاقش را با شکلکهای قهرمانان و آدمکهای عجیب خارجی تزیین کند،
کودکی که اولین انتخابش اسپایدرمن است. دالوند در این باره میگوید: «مدتی
بود که پسرم هرچه کتاب درباره شاهنامه و اسطورههای ایرانی برایش
میخریدم، نمیخواند. عشقش شده بود هیولاهای عجیب وارداتی. من خون گریه
کردم وقتی دیدم، پسرم دوست دارد پتویش عکس اسپایدرمن داشته باشد. غصهام
میگرفت که میدیدم الگوی بچه من، بتمن و سوپرمن است. تقصیر او نبود، ما
کمکاری کرده بودیم. ما با رسانههای قدیمی و یک سری سلاح کهنه میخواستیم
به جنگ سیستم پیشرفته و برنامهریزیشده آنور آبیها برویم که ذهن کودک
را هدف گرفته است. در شرایط کنونی، فرزند من میتواند با فشار دادن چند
دکمه کنترل، بدون منت کشیدن از ویدیو کلوپ سر کوچه یا تلویزیون خودمان،
چندین شبکه مختلف رایگان را ببیند که کارتونهای کودکپسند را آنجور که
دوست دارند، به او غالب میکنند. ما در این بحبوحه چه کردهایم؟ آیا
انیمیشنی به جای اینها ساختیم که بگوییم بچه، تو باید اینها را نگاه کنی؟
مسلما نه، پس باید کار جدیدی انجام میشد.»
جرقهای با یک سمفونی
برادران
دالوند برای ساخت یک انیمیشن شاهنامهای زمینه داشتهاند اما جرقهای
برای آغاز کارشان لازم بود که آن هم در یک برنامه زده شد. در برنامهای که
سال 1385 برپا بود و در حاشیه آن برادران دالوند با لوریس چکنواریان، رهبر
ارکستر و سازنده سمفونی «رستم و سهراب» دیدار کردند. استاد چکنواریان در
آن ملاقات به برادران دالوند پیشنهاد داد تا برای سمفونی «رستم و سهراب» او
یک فیلم کارتونی بسازند.
این پیشنهاد، همان جرقهای بود که ذهن برادران دالوند را روشن کرد و به
کارشان انداخت. فرزاد دالوند، یکی از برادران، برنامهریزی را بر عهده گرفت
و طرحش را به محمد آفریده، مدیرعامل وقت مرکز سینمای مستند و تجربی ارایه
داد که او با طرح موافقت کرد و پشتیبان گروه بود. کار آغاز شد اما چون
کیفیت نسخه اولیه رستم و سهراب خیلی بالا بود و بودجه زیادی نیاز داشت،
فقط نزدیک به 5 دقیقه از فیلم در عرض نزدیک به 3 سال آماده شد.
در این زمان «آفریده»، جایش را به «شفیع آقامحمدیان» داد که گرچه از اصل
سوژه پشتیبانی کرد ولی با پرداخت بودجه بسیار بالا برای «رستم و سهراب»
چندان موافق نبود. داریوش دالوند در این باره میگوید: «برای ادامه کار
با کیفیت خیلی بالا به بودجه زیادی نیاز داشتیم که با آن موافق نشد. حق هم
داشتند. وقتی کندی کار ما را دیدند، اعتمادشان سلب شده بود. البته
آقامحمدیان پشت پروژه ایستاد و از ساخت فیلم دفاع کرد. به هرحال مرکز
سینمای مستند و تجربی، شریک 51 درصدی ما بود ولی برای فراهم کردن پول باید
راه دیگری پیدا میکردیم. برای صحبت با پشتیبانان مالی، به جز ایران، سفری
به خارج از کشور هم کردم ولی کسی موافق نبود شاید به این دلیل که فکر
نمیکردند بتوان در ایران انیمشینی با استاندارد هالیوودی تولید کرد.»
حاصل
آن دوندگیها و تلاشها شدهاست فیلمی که قرار است در آیندهای نزدیک
روانه پرده نقرهای شود، با هنرنمایی پهلوانان و قهرمانانی که شاید
دربارهشان چیزهایی شنیده باشیم اما دیدن ظاهرشان برایمان جذاب خواهد بود.
البته همه نوشتههای شاهنامه، سکانس به سکانس در این فیلم روایت نشده تا
امضا و سلیقه کارگردان هم پای کار بنشیند. در این انیمیشن از شعرهای
شاهنامه خبری نیست، گردآفرید هم در آن حضور ندارد.
داریوش دالوند در این باره میگوید: «شعرها را حذف کردیم و به جایش دیالوگ
نشاندیم تا بتوانیم با مخاطبانی که بیشتر کم سن و سال و خارجی هستند،
رابطه برقرار کنیم. حذف گردآفرید هم به خاطر این بود که میخواستیم فیلم
طولانی نشود و زودتر به اصل داستان و بخشهای حماسی و جنگی برسیم که برای
کودک جذابتر است.» او دنباله حرفش را میگیرد که، «قرار نیست رستم و
سهراب واژه به واژه شاهنامه را روایت کند. ما یک داستان را روایت می کنیم
تا بچه، خودش تشویق بشود و دنبال جزییات بیشتری برود. برای اینکار هم یک
خط تلفنی ویژه راهاندازی کردهایم که بعد از آغاز اکران، بچهها میتوانند
با آن تماس بگیرند، خلاصهای از داستان را بشنوند، با دستاندرکاران
گفتوگو کنند و در مسابقه ویژهای هم شرکت کنند. کودک بعد از دیدن این
فیلم مجبور میشود داستانهای شاهنامه را زیر و رو کند و این همان چیزی است
که ما دنبالش هستیم، اینکه بچه خودش به دنبال شاهنامه برود.»
این
گروه قرار است داستانهای دیگری از شاهنامه را هم با همین روال تولید کند.
فیلم «رستم و اسفندیار» پروژه بعدی است. قرار است سریالهای کارتونی،
کتابهای کمیک استریپ و بازیهای فکری با موضوع شاهنامه هم در آینده ساخته و
روانه بازار شوند تا ارتباط بچهها با شاهنامه قطع نشود.
ایران را زیبا نشان دادیم
آنونس
فیلم «رستم و سهراب»، با تصویری از خلیج فارس آغاز میشود و بعد به لرستان
میرسد. پشت صحنه فیلم با استفاده از معماری تخت جمشید و ارگ بم شکل
گرفته و شخصیتهایش، چهرهها و پوششی ایرانی دارند.
داریوش دالوند
در این باره میگوید: «ما در طول تاریخ، سازه و شهرهای شگفتآوری
داشتهایم ولی آنها را به دیگران نشان نمیدهیم. وقتی قرار است فیلمی
درباره ایران بسازیم، خودمان را غارنشین و کثیف نشان میدهیم در صورتی که
در فیلمهای غربی این قضیه برعکس است. آنها زشتیهای قرون وسطی را هم شیک و
زیبا نشان میدهند. من سر در نمیآورم چرا ما نباید از شگفتیهای شهر
سوخته و زیباییهای تخت جمشید در فیلمهایمان استفاده کنیم؟ استفاده از این
المانها با بیننده خارجی هم ارتباط برقرار میکند چنانکه ویژهنامه
مجله انیمیشن در جشنواره کن نوشتهای درباره فیلم ما داشت با این تیتر
که، ایران به سبک سه بعدی بازسازی شد.»
فیلم رستم و سهراب قرار است
در کشورهای دیگر هم به نمایش در بیاید، از جمله در کشورهای عربی حوزه خلیج
فارس. واکنش عربها درباره استفاده از نام خلیج فارس در آغاز فیلم چه بود؟
داریوش دالوند در این باره پاسخ میدهد: «هنوز ایرادی به ما نگرفتهاند
ولی هرچه باشد ما کار خودمان را میکنیم. وقتی داشتیم درباره ساخت آنونس
فیلم صحبت میکردیم به این نتیجه رسیدیم که هیچ تصویری برای آغاز فیلم بهتر
از نقشه ایران نیست. پاشنه آشیل ما هم خلیج فارس است. بعد از آن، دوربین
به سراغ لرستان میرود و در ادامه، داستان روایت میشود.»
این فیلم
در حوزه خلیج فارس به یک کمپانی توزیعکننده فروخته شده و در روسیه هم
فروش، قطعی شده است. کشورهای ژاپن، کره، ترکیه، آلمان، انگلستان و ایتالیا
هم نظرشان درباره این انیمیشن مثبت بوده است. تا چند روز دیگر قرار است
مردم کشورهای دیگر به تماشای رستم و سهرابی بنشینند که همه جزییاتش از فکر
اولیه و تمام محصولات جانبی در ایران ساخته و پرداخته شده است، یک انیمیشن
ایرانی تمام عیار که هدفش الگوسازی نسل جدید این سرزمین است، نسلی که به
پهلوانان اصیل کشور خودشان نیاز دارند نه یک سری قهرمان غولپیکر وارداتی.
منبع : روزنامه مردم سالاری
30 - مهرماه - 1393 ساعت 15:59