داریم از دورهای صحبت میکنیم که مردم با شیشههای خالی نوشابه وارد فروشگاه میشدند و با شیشههای پر برمیگشتند. ممکن است بگویید الان هم خیلی از سوپرمارکتها نوشابه شیشهای تحویل مشتریانشان میدهند. بله! درست است، اما تفاوتش این است که آن زمان نوشابه شیشهای اولین و آخرین انتخاب بود، حتی نوشابههای قوطی هم نتوانستند جایگزین شیشهایها شوند. اختلاف قیمت دو مدل نوشابه اینقدر زیاد بود که عامه مردم حتی فکر خرید نوشابه قوطی به ذهنشان خطور نمیکرد. آن زمان مردم با پدیدههایی چون سطل و قوطی و لیوان یکبار مصرف آشنا نبودند و اسمش را هم نشنیده بودند. همه وسایل بارها و بارها مصرف میشد و چیزی دور ریخته نمیشد. سطل ماست خالی را میدادی و به جایش ماست تازه میگرفتی. آن سطل شسته میشد و میرفت داخل آشپزخانه مشتری بعدی. این بازی ادامه پیدا میکرد و شیشههای شیر و نوشابه و سطلهای ماست بین مردم دست به دست میشد. حالت دیگرش این بود که پولی را به عنوان گرویی به مغازهدار میسپردی و وقتی شیشهها را پس میدادی، پولت را تحویل میگرفتی.
دهه شصتیها بیآنکه خودشان بدانند بزرگترین دوستداران محیطزیست بودند، چون نوشابه را از شیشه میخوردند و پلاستیکهای آلوده را وارد چرخه طبیعت نمیکردند.
نوشابه با ساندویچ
هریک از برندها طرفداران خاص خود را داشتند. مردمی که وارد بقالیها میشدند اسم محصولشان را میگفتند و از آوردن جمله «یه نوشابه میخوام» پرهیز میکردند. وقتی به بقالی یا سوپرمارکت نزدیک میشدی، اولین چیزی که جلب نظر میکرد، جعبههای نوشابه بود؛ جعبههایی که گاه فرد مغازهدار برای نشستن و لم دادن هم از آن استفاده میکرد. بیشتر خانوادهها در آشپزخانهشان جعبه نوشابه داشتند و گاه جعبهای نوشابه خریداری میکردند. جمله «نوشابه با ساندویچ» را دهه شصتیها احتمالا به خاطر دارند. به دلیل اینکه در زمان جنگ نوشابه به اندازه کافی در بازار توزیع نمیشد و کالای لوکسی بود، مغازهدارها با این شیوه برای خوردن نوشابه شرط تعیین میکردند. بقالیها هم کیک و بیسکوییت را همراه با نوشابه به خورد مردم میدادند تا اهمیت و جایگاه این نوشیدنی محبوب نمایانتر شود.
بازیهای خوب برای بچههای خوب
امروز در پلاستیکی بطریهای نوشابه را باز میکنند و نهایتا کل بطری را دور میاندازند، اما قدیمیها به همین سادگی بیخیال تشتکهای فلزی نوشابههای شیشهای نمیشدند. دخترها با این تشتکها کاردستی درست میکردند و پسرها انواع و اقسام بازیها را روی این اشیای گرد کوچک پیاده میکردند. بعضیها تشتکها را روی هم میچیدند و مثل بازی هفتسنگ سعی میکردند با ضربه توپ آن ستون فلزی را بریزند. در فرآیند این بازی، پسربچهها تشتکهای همدیگر را تصاحب میکردند و ذوق زده میشدند. در مهمانیهای بزرگ وقتی سفره پهن میشد، همه حوش و حواس بچهها متوجه همین تشتکها بود. آنها لحظهشماری میکردند که مهمانی از رسمیت بیفتد و بریزند وسط سفره و سر نوشابه جمع کنند. یکی دیگر از بازیها این بود که وسط تشتک را سوراخ میکردند و از بین آن نخی عبور میدادند. با عقب و جلو کردن نخ تشتک دایرهای شکل با سرعت میچرخید و کودکان آن دوره و زمانه را سرگرم میکرد. سرعت دایره چرخان آنقدر زیاد بود که اگر آن را به جسمی فلزی نزدیک میکردی، جرقه میزد.
تشتک بده، سکه طلا بگیر
در مقطعی از زمان، تشتکها از خود نوشابهها مهمتر و جذابتر شدند. دقیقا زمانی که یکی از شرکتهای معروف نوشابهسازی اعلام کرد هرکس تشتکهای تعیین شده را برای ما بیاورد، سکه طلا جایزه میگیرد. شرط دریافت جایزه درست کردن شعار «ذائقه ایرانی، نوشابه ایرانی» بود. مشتریان باید چهار تشتک منقش به کلمات بالا را پیدا میکردند و به شرکت تحویل میدادند. در هر دورهای یکی از این کلمات پیدا نمیشد و یک جای کار میلنگید. بنابراین دست مشتریان از سکه طلا کوتاه میماند. در عوض تشتکهایی با کلمه «مجانی» زیاد پیدا میشد و مردم میتوانستند با تحویل دادنش به سوپرمارکتها، یک نوشابه مجانی نوش جان کنند.
تشتکها علاوه بر بچهها، بزرگترها را هم سرگرم میکرد. باز کردن در نوشابه برای خانمها یک تهدید رنجآور بود، ولی مردها به این کار به چشم یک فرصت نگاه میکردند و با باز کردن در نوشابه با قاشق و چنگال و لبه میز زور بازویشان را به رخ دیگران میکشیدند. این مسابقه در دو شاخه پرتابی و صوتی اجرا میشد! در نوع پرتابی، کسی برنده بود که بتواند تشتک را پس از باز کردن در مسافت دورتری پرتاب کند. در نوع صوتی هم کسی که در حین باز کردن صدای بیشتری از نوشابه درمیآورد، پیروز رقابت میشد. در مجموع باز کردن در نوشابه شیشهای و تقدیم این نوشیدنی خوشمزه به دیگران، حس احترام و صمیمیت را تداعی میکرد. به همین دلیل بود که ضربالمثل «برای همدیگر نوشابه باز کردن» به معنای تحویل گرفتن و محبت کردن ساخته شد.
احسان رحیمزاده