زندگی مجردی، واژهای که این روزها بیشتر از همیشه آن را میشنویم و هر کسی سعی میکند بنا به فراخور عقاید و ارزشهای موجود در جامعه این پدیده را مورد بررسی قرار دهد.
وقتی ارضای مشروع نیازهای جوانان ازجمله نیاز جنسی آنها تبدیل به یک مسأله ملی میشود، به طوری که رییس سازمان ملی جوانان میگوید: «از نظر ما، بمب جنسی در کشور، خطرناکتر از بمب و موشک دشمن است و نیازهای جنسی نیز با ازدواج حل میشود» و وقتی باز از همان مقام مسئول حوزه جوانان میشنویم که «نارضایتی جنسی یکی از مهمترین دلایل طلاق در کشور است»، به راحتی میتوان فهمید که این نیاز، سالهای سال به عمد یا بر اثر سهلانگاری نادیده گرفته شده که اگر راه تحقق صحیح آن که همان ازدواج است، آسان و هموار نشود، همانند بمب، قابلیت تخریب خواهد داشت. تخریبی که اول و مهمتر از همه، باز دامان جوانان را میگیرد.
حال که میگویند و میدانیم که جامعه جوان ما پتانسیل آسیبپذیری بالایی از نیاز جنسی جوانان دارد، گاهی زمینههایی در جامعه پدید میآیند که این آسیبپذیری را آسانتر میکند. نگاه و انگیزه غلط برخی جوانهای درمانده و شاید بیمار، به جدایی از خانواده و گرفتن خانههای مجردی در پوشش یافتن استقلال و تمرین زندگی، شاید یکی از این زمینهها باشد.
به بیانی دیگر یک زمانی فقط برخی تجار و پولدارهای متأهل منحرف برای خود، خانههای مجردی داشتند ، اما حالا از جوان ترها، به خصوص پسرهای جوان، عدهای هستند که خانهای جدا از خانواده خود دارند.این حکایتی ساده و صریح از روند رو به رشد خانههای مجردی جوانان در جامعه است که از زبان رییس نظام روان شناسی و مشاوره کشور نقل قول شد.
از نظر ما، بمب جنسی در کشور، خطرناکتر از بمب و موشک دشمن است و نیازهای جنسی نیز با ازدواج حل میشود
هم چنین زندگی مجردی دختران جوان، نیز که تا چندی پیش امری ناپسند در جامعه و عرف اجتماعی تلقی میشد، امروز گسترش ملموسی یافته و کم و بیش به عنوان امری عادی و قابل قبول پذیرفته شده است.
در واقع خانههای مجردی برای بسیاری از جوانان، تمرین زندگی مستقل است و به مثابه نمونههایی از فرهنگ غرب است، ناگفته پیداست که حتی در این صورت نیز رواج خانههای مجردی در فرهنگ بومی و دینی، جایی ندارد و همواره آسیبزا خواهد بود.
شاید برخی بگویند زندگی مجردی میتواند آزمونی برای بزرگ شدن و رشد شخصیت جوان و مقدمهای برای زندگی آینده او باشد، اما اکنون همین فرصت به تهدیدی جدی بدل شده است. افسردگی، عادت به فضاهای تاریک و انزواطلبی، ازجمله مشکلاتی است که در میان جوانان که زودتر از بلوغ فکری و جنسی به زندگی مجردی روی آوردهاند به چشم میخورد. مهمترین پیامد حالتهای یاد شده این است که خطر متارکه، زندگی بعدی این دسته از جوانان را تهدید میکند، زیرا عادت به خود محوری، تحمل شخص دیگر و مسئولیت زندگی متأهلی را از آنان میگیرد، در نتیجه شیوع خانههای مجردی همواره آسیبزا خواهد بود.
هم چنین سن نوجوانی سنی است که فرد در آن به دنبال استقلالی برای خود میگردد ؛ این حالت استقلال گاهی تا آن جا پیش میرود که نوجوانان را به فرار از خانواده وامیدارد یعنی نوجوان میگوید میخواهم بروم بیرون و برای خودم کار و درآمد داشته باشم.
البته دکتر غلامعلی افروز اضافه میکند که این موضوع بیشتر در بین دانشجویان و یا فارغالتحصیلان دانشگاهی، به ویژه پسران که پس از جدایی از خانواده برای تحصیل، خانه را ترک کردهاند، رایج است. آنهایی که دیگر قصد بازگشتن به زندگی خانوادگی را ندارند و ترجیح میدهند، داشتن یک زندگی مستقل و جدای از اعضای خانواده را تجربه کنند لذا در این زمینه خانوادهها باید تحقیقات خود را داشته باشند و جوان خود را کنترل کنند که مبادا به بهانه درس و شغل به انحرافات اخلاقی دچار شود.
و در نتیجه میتوان گفت: خانههای مجردی زاده پدیدهای است به نام «استقلال» و اغلب به کام «انحراف»!
در نتیجه این روزها یافتن کسانی که به تنهایی و جدا از اعضای خانواده خود زندگی میکنند، در دایره دوستان نزدیک و یا افراد فامیل دیگر همانند گذشته، سخت نیست. حال آن که در فرهنگ و عرف اجتماعی و دینی ما این نوع جدایی، امری جدید و به قولی وارداتی است و تشکیل زندگی مستقل جوانان، از دیرباز در قالب ازدواج بوده است.
در نهایت وقتی جوانی زندگی مجردی را برای خود بر میگزیند، بر سر راهش دامهای فساد گستردهای پهن است و او نهایتاً در یکی از راههای اعتیاد و بی بند و باری قرار گرفته و یا اینکه جذب گروههای بیگانه میشود. از طرفی گروههای منحرف داخلی این فرصت را به دست میآورند که آنها را جذب کنند.
به هر صورت، خانههای مجردی را چه محصول نیازهای کاذبی بدانیم که از جوامع غربی آمده و فرهنگ بومی را در آماج حملات خود قرار داده و چه حاصل از حس مسئولیتپذیری و استقلال به شخصیت جوانان بدانیم، پدیدهای است که رشد میکند و از خانهای به خانه دیگر میرود و تاکنون که بیش از 40 درصد جمعیت کشور بین 15 تا 40 سال سن دارند و تمایلات و نیازهای نو در آنها رشد بیشتری کرده است، نگاه سلبی به این پدیده نمیتواند از افزایش آن بکاهد .
خانههای مجردی را چه محصول نیازهای کاذبی بدانیم که از جوامع غربی آمده و فرهنگ بومی را در آماج حملات خود قرار داده و چه حاصل از حس مسئولیتپذیری و استقلال به شخصیت جوانان بدانیم، پدیدهای است که رشد میکند و از خانهای به خانه دیگر میرود
نکتهای که در پایان باید مورد تاکید قرار گیرد، ضرورت انجام اقدامات فرهنگی و ارزشآفرین برای جلوگیری از تبدیل شدن پدیده خانههای مجردی تحت لوای استقلال یافتن به عنوان یک ارزش فرهنگی و اجتماعی در بین خانوادههاست، چرا که تنها از این طریق است که میتوان با کمترین هزینهها و بدون اقدامات امنیتی و بازدارنده قضایی و انتظامی، از آسیبهای این ضدفرهنگ وارداتی در امان ماند. زیرا متأسفانه هماکنون فرهنگ بیگانه به واسطه تکنولوژی روز به کشور ما نفوذ کرده است و در بسیاری از اوقات میبینم که جوانان و نوجوانان به اشکال مختلف لباس میپوشند که علت آن اثرگذاری رسانههای غرب در کشور میتواند باشد، از طرف دیگر سستی اعتقادات برخی از افراد موجب میشود تا جوانان به دنبال آزادیهایی نامعقول که در غرب رواج دارد، بروند که این امر با اقداماتی نظیر جدا شدن فرزندان جوان از خانواده تحت عنوان استقلال یافتن ، برای جامعه بسیار خطرناک است.
فرآوری : فاطمه برادران
بخش اجتماعی تبیان