اگر آموزش دانشگاهی یا همان نظام آموزش عالی را مثل یک هرم در نظر بگیریم، هنر زیادی میخواهد که دانشجویان، فارغالتحصیلان و مسئولان، این هرم را به طرز ماهرانهای مدیریت کنند.
اما وقتی این هرم نظام آموزش عالی، به صورت بینظم و بدون برنامهریزی رشد کند، آنگاه اثر این رشد نامتوازن به طور مستقیم بر بازار کار اثر میگذارد و در نتیجه، همان مشکلاتی پیش خواهد آمد که ابتدای گزارش به آن اشاره کردیم.
مثلا یکی از عمده مشکلات این هرم، رعایت نشدن تعداد تکنیسینها یا همان کاردانها در برابر تعداد کارشناسهاست. البته این حرف به این معنی نیست که باید تعداد کارشناسان با تعداد تکنیسینها برابر باشد، بلکه منظور از چینش مدبرانه این هرم این است که باید در قاعده هرم، تکنیسینها یا همان فارغالتحصیلهای آچار به دست قرار بگیرند و سپس در قاعده بالاتر این هرم، کارشناسان با تعداد کمتری از تکنیسینها جای بگیرند.
مثلا اگر در کشوری هرم آموزش عالی به این شکل باشد که به ازای هر صد کاردان، صد کارشناس هم داشته باشیم، آنگاه در این شرایط گفته میشود که هرم آموزش عالی در این کشور بههم ریخته است و برای اصلاح آن باید تعداد تکنیسینها را افزایش داد.
تکنیسینها یا کاردانها در کشور ما، فارغالتحصیلانی هستند که تا مقطع فوقدیپلم درس خوانده و سپس جذب بازار کار شدهاند. این نیروها در زمره نیروهای مهارتی به حساب میآیند که به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای توسعه در هر کشوری شناخته میشوند.
فقر تکنیسین در بازار کار ایران
در اغلب کشورهای توسعهیافته جهان، بزرگترین قاعده هرم آموزش عالی را فارغالتحصیلانی تشکیل میدهند که پس از فراغت از دبیرستان، یک دوره کوتاهمدت آموزش مهارتی را در دانشگاه میگذرانند و سپس جذب بازار کار میشوند. این نیروها به دلیل مهارت نسبیای که دارند، خیلی سریع جذب بازار کار میشوند و کارفرمایان هم نسبت به جذب این نیروها بسیار علاقهمند هستند.
اما در کشور ما اوضاع قدری متفاوت است. در حالی که در کشورهای صنعتی و توسعهیافته، به ازای هر پنج فوقدیپلم و تکنیسین یک کارشناس وجود دارد، اما بر اساس گفتههای مسئولان، در کشور ما به ازای هر سه کارشناس، یک فوقدیپلم وجود دارد.
هماکنون حدود 66 درصد دانشجویان کشور در مقطع کارشناسی و 23 درصد دانشجویان در مقطع کاردانی تحصیل میکنند؛ در حالی که حداقل باید این آمارها برعکس باشد.
یعنی در کشور ما نهتنها تعداد تکنیسینها بیشتر یا حتی مساوی تعداد کارشناسان نیست، بلکه تعداد کاردانهای ما بسیار کمتر از تعداد کارشناسهاست. این حرف به این معناست که در هرم نظام آموزش عالی کشور، توازن به طور جدی بههم ریخته است و طوری شده که در قاعده این هرم، ابتدا کارشناسان قرار دارند و سپس تکنیسینها در رتبه دوم جای گرفتهاند.
تبعات کمبود تکنیسین
نبود نیروی تکنیسین کافی در هر کشوری، اثرات منفی متعددی روی بازار کار و چرخ توسعه کشور میگذارد.
در شرایطی که نیروی انسانی ماهر و کاربلد، به عنوان اصلیترین محور توسعه در هر جامعهای شناخته میشود، نمیتوان با تکیه مطلق بر علوم تئوری و فارغالتحصیلان علوم تئوری، به توسعهای پایدار و همهجانبه رسید.
در جامعهای که تعداد مدیران و کارشناسان بیشتر از تعداد آچار به دستهای ماهر باشد، نمیتوان به رشد صنایع آن کشور، چندان امیدوار بود.
قلب تپنده اغلب صنایع به عنوان موتور محرکه پیشرفت، نیروهای ماهر و کاردان است، اما در صورتی که جامعهای نتواند در تربیت تکنیسینها موفق شود و عمده تمرکز خود را بر تربیت نیروهای غیرفنی بگذارد، دیر یا زود مجبور به واردات نیروهای ماهر از کشورهای دیگر میشود.
جالب است که بر اساس آمارهای وزارت کار، هماکنون بیش از 2.5 میلیون شغل در کشور داریم که نیروهای ماهری برای انجام این کارها در کشور وجود ندارد.
به بیان دیگر، با وجود آنکه هماکنون حداقل 4.5 میلیون فارغالتحصیل بیکار در کشور داریم، اما 2.5 میلیون شغل بر زمین مانده در کشور وجود دارد که برای تصدی این شغلها، هیچ نیروی کاربلدی نداریم؛ این در حالی است که اگر بر تربیت تکنیسینهای ماهر تمرکز میکردیم، آمار بیکاری نیز به شکل چشمگیری کاهش پیدا میکرد.
نیاز مبرم به فرهنگسازی
مدرکگرایی، یکی از آفتهای قدیمی نظام آموزش عالی است. وقتی در جامعهای ارزش مدرک تحصیلی بالاتر از توان و مهارت افراد میشود، در نتیجه تمایل دانشجویان برای یادگیری مهارت پایین میآید و در عوض، دانشجو ترجیح میدهد که برای کسب جایگاه اجتماعی و رفاهی بالاتر، تا حد امکان به مدارج بالاتر تحصیلی دست پیدا کند.
دکتر علی صدر، معاون دانشگاه جامع علمی- کاربردی کشور در گفتوگو با جامجم معتقد است که یکی از راههای اهمیت دادن به آموزشهای مهارتی و افزایش تعداد تکنیسینها در کشور این است که به دانشجویان آموزش دهیم که قرار نیست همه آنها تا مقطع دکتری ادامه تحصیل دهند.
وی بر این باور است که باید نهادهای فرهنگساز مختلف مثل رسانهها و سازمانهای متولی، به دانشجویان آموزش دهند که نهتنها دانشجو، بلکه حتی جامعه هم به این کار نیاز ندارد که همه دانشجویان تا مقطع دکتری ادامه تحصیل دهند.
به گفته این مقام مسئول، در بسیاری از اوقات، همین که یک دانشجو با مدرک کاردانی بتواند جذب بازار کار شود و آموختههای مهارتیاش را در بازار کار به خدمت بگیرد، میتواند نقش بسیار پررنگی در پیشرفت جامعه ایفا کند و حتما نیاز نیست دانشجو تا عالیترین سطح نظام آموزش عالی درس بخواند تا برای خودش و جامعه مفید واقع شود.
برگزاری دورههای کارورزی و ارائه آموزشهای مهارتی به دانشجویان، روشی است که به گفته صدر میتواند دانشجو را از تکیه صرف به مباحث تئوری نجات بدهد و کاری کند که فارغالتحصیل در بازار کار هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
البته وی توضیح میدهد که در دانشگاه علمی -کاربردی، حدود 60 درصد دانشجویان، قبل از ورود به دانشگاه شاغل بودهاند و صرفا برای تکمیل اطلاعات علمی خود به دانشگاه آمدهاند.
ارائه آموزشهای مهارتی در دانشگاهها به افراد شاغل و حمایت از این گروه شاغلان، راهحل دیگری است که به گفته صدر، این کار موجب میشود که تعداد تکنیسینهای ماهر و تحصیلکرده در کشور به طور چشمگیری افزایش پیدا کند.
کمبود تکنیسین در رشتههای معدن و کشاورزی
اگر از فارغالتحصیلان رشتههای فنی بپرسید، تقریبا همه به این نکته واقف هستند که بیشترین حجم بیکاری در رشتههای فنی، معمولا مربوط به فارغالتحصیلان رشتههای مهندسی کشاورزی و معدن است.
آمارهای مختلف هم از بیکاری صد تا 200 هزار مهندس کشاورزی خبر میدهد؛ مهندسانی که یا بیکار هستند یا در رشتههایی مشغول به کارند که هیچ ارتباطی به رشته تحصیلیشان ندارد.
اما جالب است که در همین رشته کشاورزی هم با کمبود تکنیسین روبهرو هستیم.
به طور مثال، چندی پیش معاون بخش تحقیقات غلات کشور تاکید کرده بود که کمبود تکنیسین کشاورزی در بخش تحقیقات غلات، باعث محدودیت در عملکرد این بخش شده است.
همچنین مهر سال گذشته نیز معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با اشاره به کمبود تکنیسین ماهر در ردههای مختلف اشتغال بویژه در رشته مهندسی معدن، عنوان کرد که کمبود تکنیسین ماهر از مشکلات اساسی حوزه کار است و به نظر میرسد حوزه معدن نیز با آن روبهرو باشد.
نهتنها در این دو رشته، بلکه در بسیاری از رشتههای دیگر نیز کمبود تکنیسین به صورت جدی وجود دارد.
یکی از عمده دلایل این وضع، تمرکز دانشجویان کشور روی چند رشته محبوب و نپرداختن به رشتههای علوم دیگر است. به طور مثال، پیشتر نیز مدیرکل دفتر نظارت و ارزیابی آموزش عالی وزارت علوم با صراحت اعلام کرده بود که 85 درصد دانشجویان کشور فقط در 20 یا 25 درصد رشتههای دانشگاهی تحصیل میکنند.
حال با این حساب میتوان راحتتر تحلیل کرد که تمرکز زیاد دانشجویان روی چند رشته پرطرفدار مثل حسابداری، موجب شده است که در سایر رشتههای دانشگاهی، نیاز به تکنیسین در رشتههای کمطرفدار بارز باشد.
بنابراین میتوان عنوان کرد که تا وقتی دید عمومی جامعه نسبت به مشاغل یدی و مهارتی تغییر نکند و همچنین دانشجویان، یادگرفتن کار عملی و عرق ریختن در کارگاهها را مثل یادگرفتن مباحث تئوری، ضروری به شمار نیاورند، نمیتوان هرم نظام آموزش عالی را اصلاح کرد.
در این میان، مسئولان نیز میتوانند با حمایت مالی و شغلی از فارغالتحصیلان ماهر مقطع کاردانی و تلاش برای ترویج دورههای کوتاهمدت دانشگاهی، بستری را فراهم بیاورند که در آن، تحصیل در رشتههای مهارتمحور مقطع کاردانی، این قوت قلب را برای دانشجو به همراه بیاورد که مطمئن باشد پس از فارغالتحصیلی میتواند شغلی مناسب را در بازار کار به دست بیاورد.(امین جلالوند / گروه جامعه)